سالها است که در میان خبرهایی که از مصر میرسد هر از چندی خبری در میان
انبوه خبرها پیدا و بعد ناپدید میشود، خبر تجاوز گروهی. این تجاوزها معمولا در شبهای
عید و جشنهای سراسری یا اعتراضات خیابانی که خیابانها آکنده از مردم هستند و
شهرها حالت عادی ندارند در شهرهای بزرگ خصوصا در قاهره رخ میدهد. جمعیت نسبتا
بزرگی که معمولا حدود سیصد مرد و پسر نوجوان هستند به زنی حمله میکنند و او را
طعمهی خود قرار میدهند. طبیعتا چنین ضربهی جسمی و روحی بزرگی هرگز جبرانپذیر
نیست و چنین جنایتی صرف نظر از ابعاد حقوقیش با قتل قابل مقایسه است.
نمونههای تجاوزهای قبیلهای که در پاکستان به عنوان مجازات قبیلهای به کار
میرود هم تاکنون بسیار بوده است. علاوه بر اینها مدتی است که خبری از تجاوز ۳۳
نفری به یک دختر ۱۶ ساله در برزیل نیز در میان خبرها پیدا و پنهان میشود. این گروه
مردان مسلح دختر را ربوده به او تجاوز کرده و از این رفتار خود فیلم گرفته و روی
شبکههای اجتماعی گذاشتهاند. این اتفاق افکار عمومی برزیل را شدیدا تحت تاثیر
قرار داده است.
آنچه از عوامل تا حدی آشکار چنین واقعههایی میتوان برشمرد اینها است:
۱. رواج قضاوت فرهنگی و شبه اخلاقی در مورد کسانی که به هر دلیلی شبیه قضاوتکننده نیستند، افرادی از قومیتی دیگر، مذهبی دیگر، خانوادهای دیگر، زبانی دیگر یا گروهی دیگر.
۲. پذیرش فرهنگی تعرض جنسی به عنوان راهی برای آزار و انتقام.
۳. وجود گروهها و نهادهای اجتماعی نسبتا بزرگ، اغلب موقت، متکی به زور، غیر رسمی و طردشده از سوی نهادهای حکومتی، مثل قبیلهها، گروههای تجارت مواد مخدر، خیابانگردان.
۴. اصرار بر طرد و انکار این گروهها به جای یافتن راهکارهای قانونی برای برخورد در چهارچوب قانون. برای مثال اراذل و اوباش نامیدن عدهای بی این که چنین عنوانی بر جرمی قانونی قابل تطبیق باشد یا ساختن تصویری وحشیانه از قبیلهها و عشیرهها بی این که الزاما ساختار قبیلهای ساختاری مضر به حال جامعه باشد.
آنها که تخصص دانشگاهی دارند باید پژوهشهای دقیق میدانی کنند و بگویند ما از وقوع چنین فاجعههایی در ایران چه قدر فاصله داریم و با تمهید چه ابزارها و سازوکارهایی میتوانیم از این فجایع در آینده نیز در امان بمانیم.
نظر شما